برای سال ۱۴۰۳
بحران‌های اقتصادی، تنها بحران اقتصادی نیستند، بلکه در عمق بحران‌های اگزیستانسیالیستی‌اند. کار کردن دیگر کفاف امرار معاش را نمی‌دهد و از معنای اصلی خود که امکانی برای زیست‌پذیری در جهان امروز فراهم می‌کرد، جدا شده. زیست اجتماعی، آن‌قدر که برای پدران و مادران ما در دسترس بود، امروز یافت نمی‌شود و دیگر «خانه-‌و-زندگی» ساختن یک کیفیتی کاملا طبقاتی است.
ناله‌ی پریشانی
پارسال این موقع‌ها بود که در چاه عمیقی از کثافت‌های روح و روانم غوطه‌ور بودم. احساس بازندگی گریبانم را چنگ می‌زد. زندگی تا سر حد مرگ ملا‌ل‌آور و بیهودگی در پیشانی هرکاری نقش‌بسته بود. تراپی، دارو، زمان، آب و هوا، سفر یا راستش را بخواهید، هیچ نمی‌دانم با کمک دقیقاً چه چیزی، اما از این چاه رستم و بازگشتم به آن سرزندگی و شیدایی معمول خودم.
شیدای دیر مغان تصریح کرد:
سرعت این روزهای زندگی‌ام، ورای توان جهاز هاضمه‌ام است. حجم اتفاقات از مهر تا الان هنوز برایم باور‌پذیر نیست. پارسال، همین‌ روزها، روانم ته‌ کشیده بود و به تخت‌ خوابم چسبیده بودم. امسال اما بهترم؛ بهتر که نه، خوبم. آنقدر خوبم که تراپیستم می‌گفت: «شیدایی». حالا دیگر بی‌نوا نمی‌داند که این چیزی که اکنون برای او شیدایی به‌نظر می‌رسد، کیفیت چندین ساله‌ی زندگی من است. 
به‌گوش رسیده جدید:
در محفلی بحثی بود، یکی از حاضران که مشارکتی در بحث نداشت و ناظر گفت‌وگوها بود، ناگاه شاکی شد و جلو آمد و گفت: «آقا انگار ما توی ایران شما زندگی نمی‌کنیم».