پرش به محتوا

تراژدی رمانتیک بودن

برای پیدا کردن درگیری ذهنی تازه در روزگاری که به سادگی نمی‌گذرد، به نشست «مطالعات عاطفه در ایران» که در دانشکده خودمان –دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه علامه طباطبایی- بود رفتم. جستارها و موضوعاتی که در… ادامه »تراژدی رمانتیک بودن

تأملاتی درباره اخلاقی زیستن با نگاهی به کتاب فلسفه اخلاق جیمز ریچلز

مسئله اخلاق از آنجا که دقیقاً دست می‌گذارد در منفعت شخصی آدم و دست و پای آدم را در شرایطی می‌بندد که آدمی میان سود شخصی‌اش و حالا التزام به دستوراتی که روشن نیست از کجا آمده‌اند گیر کرده؛ حائز اهمیت است و دوباره ازآنجاکه دست و پای آدم را می‌بندد تعارض بزرگی با هویت انسان که آزادی جز جدایی ناپذیر تعریف آن است ایجاد می‌کند. ازاین‌رو پرداختن به اخلاق و فلسفه اخلاق شاید از نخستین گام‌های «فلسفی زیستن» است، آن چیزی که سقراط پیش از سر کشیدن جام شوکران، از ملازمانش خواهش کرد.ادامه »تأملاتی درباره اخلاقی زیستن با نگاهی به کتاب فلسفه اخلاق جیمز ریچلز

پیرامون چرایی و چگونگی «تغییرات» عموماً منتالی

 

فرش و سنت

چند وقتی است جایی تکه کاغذی چسبانده‌ام که درباره «تغییر» بنویسم، حرفی که مدت‌ها در فواصل گلویم خشک‌شده و اذیت می‌کند. ازآنجاکه به قول امیرخانی در پیش‌گُفتار نفحات نفتش این نوشته‌ها از گونه نوشته (essay) است و نه مقاله (article) دست و قلمم باز است هرآن گونه که می‌خواهم به این مقوله بپردازم و فارغ از نگاه آکادمیک به بیان تجربیات و مشاهدات خود اقامه کنم و خوب طبق عادت مألوف، درزمینهٔ پذیرش، نپذیرفتن، خرده گیری، بهین گزینی، اشکال و احیاناً ستایش این نوشته، آتش به اختیارید.

در ابتدا باید بگویم که مراد از «تغییر» را در این نوشته فعلاً تغییری تعبیر می‌کنم که نتوان با چشم غیرمسلح دید، تغییری که نیاز به تجربه کردن یا دانستن دارد مثل تغییر در باورها، رفتار، جهان‌بینی و یا نوع نگاه. چند موضوع عمده که خودم با آن دست‌به‌گریبانم را توضیح می‌دهم و در پایان نتیجه دل‌پذیرم را حاصل می‌کنم. یک جورایی خود گویی و خود خندی!ادامه »پیرامون چرایی و چگونگی «تغییرات» عموماً منتالی

کتاب

از دو که حرف می‌زنم، از چه حرف می‌زنم؟

بعضی موقع ها نمی‌دانم درباره یک سری از موضوعات چه بگویم، عجیب نیست؟ برای منی که به یاد ندارم در پاسخی مانده باشم و یا کلماتی هرچند نامناسب برای بیان منظورم نیابم. الان یکی از همان وقت‌هاست،‌ کتاب عجیبی را به پایان برده‌ام و نمی‌دانم درباره‌اش چه بگویم (الان سوالی پیش آمد که چرا باید اصلاً چیزی درباره آن بگویم؟)، و این شاید ناشی از حس عجیبی و ناشناخته‌ای است که تا کنون بدین‌صورت تجربه‌اش نکرده‌ام، آری، به همین دلیل است،‌ تا کنون چنین نوشته -علی‌الظاهر- صادقانه‌ای درباره خویشتن نخوانده‌ بودم.ادامه »از دو که حرف می‌زنم، از چه حرف می‌زنم؟

تهی بود و نسیمی

نوشتاری از بهر هم‌خواهی توسعه سیاسی

بیایید یک خرده از متن جامعه فاصله بگیریم و از بالا به موضوع نگاه کنیم. از مشکلات خُرد که مردم با آن دست‌وپنجه نرم می‌کنند عبور کنیم و نگاه جامع‌تری به مسائل کلان کشور داشته باشیم. از دولا سه لا کردن #یارانه ، پرداخت کارانه، کشمکش بر سر یک یا پنج میلیون کار، وام ازدواج و دیگر جستارهایی که طرفین ماجرا گریبان برایش چاک می‌کنند بگذریم و یک نگاه عام‌تر، بلندمدت‌تر، خردمندانه، مسئولانه‌تر و سرانجام روشنفکرانه‌تر بگیریم.

آیا چالش امروز مملکت ما #اقتصاد است؟ یعنی روزی که همه کاردار باشند، حق و حقوقشان را به هنگام دریافت کنند، تورم پایین باشد، رشد اقتصادی مثبت،‌ دشواری‌ها ما چاره می‌شود؟ روزگار زرینادامه »تهی بود و نسیمی

نوشتاری بر مصوبه ۲۴ میلیون‌تومانی

دقیق نمی‌توانم بگویم این هیاهوی قوت گرفته پیرامون مصوبه اخیر مجلس مبنی بر تعیین سقف حقوق مدیران دولتی، چه اندازه خواستگاه منطقی یا چه اندازه خواستگاه تعصبی حزبی دارد. اما یک چیز آشکار است، آزردگی خاطر مردم، اگرچه طبیعی است.

بخش قابل‌توجه ای از نمایندگان مجلس کنونی، رنگ و بویی از #اصلاحات و اعتدال را با خود به مجلس برده‌اند و پایگاه اجتماعی درخوری در میان مردم دارند، اما در این مورد خاص حتی بدنه فعال اصلاح‌طلب و اعتدالی هوادار دولت و مجلس در شبکه‌های اجتماعی، در برابر پرخاشگری‌های طیف مقابل درباره این مصوبه  جنجالی در این شبکه‌ها – به‌ویژه در توییتر – موضع سکوت گرفته و یا حتی تا اندازه‌ای نیز همراه شده‌اند، که البتادامه »نوشتاری بر مصوبه ۲۴ میلیون‌تومانی

والله که کار نیست!

بگذارید سخن پایانی را همین ابتدا بزنم؛ #کار نیست، تُخمِ شغلِ دولتی را ملخ خورده و آن چندتایی هم که مانده پس از آزمون‌های استخدامی نصیب برادرزاده‌ها و خواهرزاده‌ها می‌شود. بخش خصوصی هم برای شما فرش قرمزی پهن نکرده که میز و صندلی چرخ دارد بدهد با حقوق و حق عائله‌مندی.

بخت داشته باشید که پدرِ کارخانه‌دار یا چه میدانم شرکت دار داشته باشید که بروید وَرِ دلِ ایشان دست‌به‌کار شوید و یا #رانت_دولتی داشته باشید که بتوانید یک آب‌باریکه‌ای برای خودتان دست‌وپا کنید، یا اگر مانند من از این شانس‌ها ندارید بگذارید خیالتان را راحت کنم، کار برای من و شما نیست، می‌خواهید قبول کنید یا نه.ادامه »والله که کار نیست!

سیزدهم بداختر

با امروز اگر بخواهیم برآورد کنیم، نوزده «سیزده به در» را دیده‌ام، گمان نمی‌کنم بیشتر از انگشت‌های یک دست از خانه زده باشم بیرون؛ آن چندتا هم برای موقعی بود که نزدیکان فراخوانی کرده بودند که احتمالاً نمی‌شد رد کرد. (اساساً #سیزده_به_در در خانواده ما پیش‌آمدی نیست که آن‌گونه که دیگران پای‌بند به انجامش هستند، باشد) این چند سال اخیر را هم پی‌گیرانه و پای‌مردانه، دست‌به‌سینه‌ی بستگان و آشنایان و مراسمات متبوعشان زده‌ام و سیزدهم فروردین را در چهاردیواری خانه گذراندم تا ببینم چه قرار است بشود. تا نوشتن این سطور که فعلاً تندرستم! ادامه »سیزدهم بداختر

برای سال ۱۳۹۶: برای تو، ای روز اردیبهشتی!

اگر اینجایید، احتمالاً برای من پیام تبریک فرستاده‌اید که من در جواب لینک اینجا را دادم؛ یا باهم معاشرتی داریم و بین صحبت خواسته‌ام که بیایی اینجا تا این چند خط را بخوانی؛ شاید هم ادواردو را دنبال می‌کنی و در فیدخوان ات اضافه‌اش کردی، چقدر عالی، یا ممکن است حضرت گوگل شمارا به اینجا کشانده باشد، الله‌اعلم، مهم این است که اینجایید و مهم‌تر این‌که تا ته می‌خوانید!

شما را کشاندم اینجا، از چرخیدن درادامه »برای سال ۱۳۹۶: برای تو، ای روز اردیبهشتی!