رویای نه‌چندان صادق
دیشب پیش از اینکه از خواب بیدار شوم، رفتم و آرام تمام چاقوها را از آشپزخانه جمع کردم ریختم توی حوض حیاط، حتی چرخ‌گوشت را هم ریختم آنجا. خیلی تاریک بود ولی به هر زحمتی، ناخن‌گیر را پیدا کردم و ناخن‌های همه‌ی اهل خانه را از تهِ ته گرفتم. یواشکی رفتم در اتاق پدرم و پلاک‌های جبهه‌اش را دزدیدم، سیم تلویزیون را قیچی کردم، مودم را هم برداشتم، تفنگ‌های اسباب‌بازی برادرم را، آلبوم عکس‌های جبهه پدرم، فیلم‌های مسخره‌ای که خواهرم بهشان اکشن می‌گوید، همه را جمع کردم و ریختم توی حوضِ خالی حیاطمان.
نگاهی به کتاب فلسفه‌ی اخلاق اثر جیمز ریچلز؛
مسئله‌ی اخلاق از آن جهت حائز اهمیت است که دقیقاً بر روی منفعت شخصی آدم‌ها دست می‌گذارد و دست‌وپای آدم را در دوراهی انتخاب میان نفع شخصی‌اش و  التزام به دستوراتی که روشن نیست از کجا آمده‌اند، می‌بندد. ازآنجاکه دست و پای آدم را می‌بندد، تعارض بزرگی با هویت انسان که آزادی جز جدایی‌ناپذیر آن است، ایجاد می‌کند. ازاین‌رو پرداختن به اخلاق و فلسفه‌ی اخلاق شاید از نخستین گام‌های «فلسفی‌زیستن» است، آن چیزی که سقراط پیش از سرکشیدن جام شوکران، از ملازمانش خواهش کرد.
چند وقتی است جایی تکه کاغذی چسبانده‌ام که درباره‌ی «تغییر» بنویسم، حرفی که مدت‌هاست در گلویم مانده و اذیتم می‌کند. در ابتدا باید بگویم که مراد از «تغییر» در این نوشته تغییری است که نتوان با چشم دید و اندازه کرد، تغییری که نیاز به تجربه‌کردن یا دانستن دارد، مثل تغییر در باورها، رفتار، جهان‌بینی و یا نوع نگاه. چند موضوع عمده را که خودم با آن دست‌به‌گریبانم، توضیح می‌دهم و در پایان نتیجه‌ی مطلوب را حاصل می‌کنم. سوال: چرا باید تغییر کنیم؟
گزارشی از کتاب
عجیب نیست که بعضی وقت‌ها نمی‌دانم درباره‌ی برخی موضوعات چه بگویم، خصوصاً برای منی که به یاد ندارم در پاسخی مانده باشم و یا کلماتی، هرچند نامناسب، برای بیان منظورم پیدا نکنم؟ الآن یکی از همان وقت‌هاست،‌ کتاب عجیبی را تمام کرده‌ام و نمی‌دانم درباره‌اش چه بگویم؛ با چشم‌پوشی از این  سوال که چرا باید اصلاً چیزی درباره‌اش بگویم. این وضعیت شاید ناشی از حس عجیبی و ناشناخته‌ای است که تاکنون بدین‌ صورت تجربه‌اش نکرده‌ام، بله، به همین دلیل است،‌ تاکنون چنین نوشته‌ی [علی‌الظاهر] صادقانه‌ای درباره‌ی خود نخوانده‌ بودم.
برای سال ۱۳۹۶
اگر اینجایید، احتمالاً برای من پیام تبریک فرستاده‌اید و من در جواب لینک اینجا را داده‌ام یا با هم معاشرتی داریم و بین صحبت‌ها خواسته‌ام که  اینجا بیایید تا این چند خط را بخوانید؛ شاید هم ادواردو را دنبال می‌کنید و در فیدخوانتان اضافه‌اش کرده‌اید یا ممکن است حضرت گوگل شما را به اینجا کشانده باشد، الله‌اعلم، مهم این است که اینجایید و مهم‌تر اینکه تا ته می‌خوانید!
برای سال ۱۳۹۷
به دلایلی که خود موضوع نوشتاری دیگر است، تمایل دارم از هیاهوی عید تا حد ممکن فاصله بگیرم و دامانم را این زرق‌وبرق و تکاپوی هرساله پاک نگاه دارم؛ این فاصله‌گرفتن که سال‌به‌سال پر عمق‌تر و موثرتر می‌شود، مزایایی دارد، نخست اینکه اجازه می‌دهد نگاهی کلی و از بیرون به مسئله‌ی عید نوروز داشته باشم. این‌گونه می‌توانم نگاهی همه‌جانبه‌تر به آنچه در جامعه‌ی پیرامونم می‌گذرد، به آنچه اکنون داریم و آنچه از سنت‌ها وام گرفته‌ایم، بیاندازم و به‌تبع آن بتوانم تحلیل‌های خاص خودم را از اوضاع داشته باشم.