مروری بر کتاب
«همه ما قصه‌گو هستیم»؛ این جمله را نیکول اشاف، مدرس جامعه‌شناسی دانشگاه بوستون، می‌گوید و کتابش را آغاز می‌کند. قصه‌های بزرگ با مهیاکردن ابزار و امکانات، نظم اجتماعی را بازتولید می‌کنند. بخش اعظمی از جامعه باید به صورت فعالانه به یک داستان سرمایه‌داری باور داشته باشند تا آن داستان بتواند زنده بماند و رونق بگیرد. هر داستانی پیامبری دارد، پیامبران داستان سرمایه‌داری نیز کسانی هستند که انباشت ثروت می‌کنند و برای بهترساختن زندگی مردم و مشکلات اجتماعی راه‌حل‌های کاربردی ارائه می‌دهند و تلاشی بدون دستمزد دارند.
برای سال ۹۸
اسامی زیادی را مرور می‌کنم، حتی آن‌هایی که سنی گذرانده‌اند یا سمتی دولتی دارند، آدم‌هایی که خوش‌بینی‌شان زبانزد بود؛ سربسته بگویم، قافیه را به نومیدی و افسردگی باخته‌ایم. دانشجویان، تکنیسین‌ها و کسانی که آن‌ ور آب هواخواهی دارند، آهنگ رفتن می‌نوازند، عده‌ی نه چندان کمی، از همین طبقه‌متوسطی‌های غرغرو، چشم طمع باز کرده‌اند که از آشفتگی اقتصاد مملکت پول بسازند و مفت‌خوری و مفت‌چرخی را حرفه‌ی غالب روزمره‌شان کرده‌اند
شادکامی و سیاست‌گذاری عمومی
در زمان جنگ جهانی دوم، یک خبرنگار اروپایی با موسولینی، رهبر ایتالیا، مصاحبه‌ای کرد و گفت: «جناب موسولینی، من هشت ماه است که در کشور ایتالیا سیاحت می‌کنم، در کارخانه‌ها، کارگران فقیر، بیمار، بی‌معلومات و عقب‌افتاده‌اند؛ در مزارع کشاورزان و زارعان همین وضع را دارند؛ در مؤسسات آموزشی و پرورشی همین وضع را می‌بینم، اما شما گفته بودید که ما یک ایتالیای شکوفا پدید آورده‌ایم، من نمی‌بینم!» موسولینی در پاسخ گفته بود: «خانم! من نگفتم ایتالیایی‌های شکوفا، شما رفتید ایتالیایی‌ها را دیده‌اید، من ایتالیا را به شکوفایی رساندم».
برای روشن‌شدن مرزهای کلام، علی‌رغم اختلاف نظری‌ای که در میان صاحب‎نظران وجود دارد، به ارائه‌ی تعریفی از اخلاق و سنت می‎پردازم و سپس بحث را با تکیه بر این تعاریف پیش می‎گیرم، «اخلاق» در تعریف ساده‌ی خود عبارت است از «شیوه‌ی درست انجام امور» که این درست، قضاوتی کاملاً ارزشی است و «سنت» در تعریفی اولیه به «شیوه‌ی گذشتگان برای انجام امور» اطلاق می‌شود. در واقع این دو مفهوم پیچیده در تعریفی خام‌دستانه، دفترچه‌ی راهنمای انسان‎ها است که با تعیین درست و غلط برای ما، امکان تصمیم‌گیری‌ها بر همین مبنا را فراهم می‌آورد. تصمیماتی که انتظار می‌رود تبعاً درست یا غلط باشند و ارزش‌ها و ضدارزش‌ها را بازتولید کنند. 
برای سال ۱۳۹۶
اگر اینجایید، احتمالاً برای من پیام تبریک فرستاده‌اید و من در جواب لینک اینجا را داده‌ام یا با هم معاشرتی داریم و بین صحبت‌ها خواسته‌ام که  اینجا بیایید تا این چند خط را بخوانید؛ شاید هم ادواردو را دنبال می‌کنید و در فیدخوانتان اضافه‌اش کرده‌اید یا ممکن است حضرت گوگل شما را به اینجا کشانده باشد، الله‌اعلم، مهم این است که اینجایید و مهم‌تر اینکه تا ته می‌خوانید!
برای سال ۱۳۹۷
به دلایلی که خود موضوع نوشتاری دیگر است، تمایل دارم از هیاهوی عید تا حد ممکن فاصله بگیرم و دامانم را این زرق‌وبرق و تکاپوی هرساله پاک نگاه دارم؛ این فاصله‌گرفتن که سال‌به‌سال پر عمق‌تر و موثرتر می‌شود، مزایایی دارد، نخست اینکه اجازه می‌دهد نگاهی کلی و از بیرون به مسئله‌ی عید نوروز داشته باشم. این‌گونه می‌توانم نگاهی همه‌جانبه‌تر به آنچه در جامعه‌ی پیرامونم می‌گذرد، به آنچه اکنون داریم و آنچه از سنت‌ها وام گرفته‌ایم، بیاندازم و به‌تبع آن بتوانم تحلیل‌های خاص خودم را از اوضاع داشته باشم.