بازگشت به پیش:
قدیمترها، زمانی که این همه «اتصال» وجود نداشت و دولت به معنای گسترده و بزرگ امروزیاش، هنوز در ایران شکل نگرفته بود، همچنان زندگی در گوشهوکنار این سرزمین جریان داشت. بیشتر جمعیت ایران روستانشین بود و روستا محل نضج جهانبینی آدمها و پاسخ به تمام نیازهای اجتماعیشان بود. کسی در روستا انتظار کمک از دولت در شخمزدن زمینهایش یا خرید محصولاتش را نداشت و اگر هم میداشت، دولتی نبود که بخواهد و یا حتی بتواند به روستایی کمکی در شخمزدن زمینهایش بکند و محصولاتش را پیش از گندیدن بخرد. تمام زحمت فصل کاشت و برداشت برای خود روستایی و اهالی همان روستا بود. جز نواحی شمالی ایران، در بیشتر این سرزمین فاصلهی روستاها از هم و از شهر آنقدری بود که جز برای مواردی بسیار حیاتی رفتوآمد به شهر به زحمتش نیارزد. همین، روستا بود و روستایی و خدای خودش، و نه چیزی بیشتر.
- .
- ۷ دقیقه زمان خواندن