برای سال ۱۳۹۷
به دلایلی که خود موضوع نوشتاری دیگر است، تمایل دارم از هیاهوی عید تا حد ممکن فاصله بگیرم و دامانم را این زرق‌وبرق و تکاپوی هرساله پاک نگاه دارم؛ این فاصله‌گرفتن که سال‌به‌سال پر عمق‌تر و موثرتر می‌شود، مزایایی دارد، نخست اینکه اجازه می‌دهد نگاهی کلی و از بیرون به مسئله‌ی عید نوروز داشته باشم. این‌گونه می‌توانم نگاهی همه‌جانبه‌تر به آنچه در جامعه‌ی پیرامونم می‌گذرد، به آنچه اکنون داریم و آنچه از سنت‌ها وام گرفته‌ایم، بیاندازم و به‌تبع آن بتوانم تحلیل‌های خاص خودم را از اوضاع داشته باشم.
دوشنبه‌ی گذشته، هم برای عمل به روضه‌ای که در کلاس جامعه‌شناسی خوانده بودم که «آقا از دل این دانشگاه و واحد‌های درسی چیزی بیرون نمی‌آید» و هم برای پیداکردن درگیری ذهنی تازه در روزگاری که به سادگی نمی‌گذرد، به نشست «مطالعات عاطفه در ایران» که در دانشکده‌ی خودمان –دانشکده‌ی علوم اجتماعی دانشگاه علامه طباطبایی- بود، رفتم. جستارها و موضوعاتی که در نشست مطرح شد، به‌علاوه‌ی دغدغه‌های شخصی و مضاف بر این‌ها، رنجی که خود از حضور در جامعه‌ی هنجارزده می‌کشم، بر آنم داشت که اندیشه‌های شلخته و مدخل‌های ذهنی‌ام را بسامان کنم تا دقیق‌تر بفهمم برای هنجارمندزندگی‌کردن در جامعه‌ی کنونی چه میزان هزینه باید پرداخت و در برابر این هزینه چه منفعتی حاصل می‌شود و آیا می‌شود به گونه‌ای از پرداخت این هزینه‌ی دردناک سر باز زد؟ لذا نتیجه‌ی تراوش‌های ذهنی‌ام از گذشته به‌ویژه در این دو–سه روز که دنبال بهانه‌ای برای گذران زمان می‌گشتم، چنین نوشته‌ای شد که در ادامه آماده است.
نگاهی به کتاب فلسفه‌ی اخلاق اثر جیمز ریچلز:
مسئله‌ی اخلاق از آن جهت حائز اهمیت است که دقیقاً بر روی منفعت شخصی آدم‌ها دست می‌گذارد و دست‌وپای آدم را در دوراهی انتخاب میان نفع شخصی‌اش و  التزام به دستوراتی که روشن نیست از کجا آمده‌اند، می‌بندد. ازآنجاکه دست و پای آدم را می‌بندد، تعارض بزرگی با هویت انسان که آزادی جز جدایی‌ناپذیر آن است، ایجاد می‌کند. ازاین‌رو پرداختن به اخلاق و فلسفه‌ی اخلاق شاید از نخستین گام‌های «فلسفی‌زیستن» است، آن چیزی که سقراط پیش از سرکشیدن جام شوکران، از ملازمانش خواهش کرد.
چند وقتی است جایی تکه کاغذی چسبانده‌ام که درباره‌ی «تغییر» بنویسم، حرفی که مدت‌هاست در گلویم مانده و اذیتم می‌کند. در ابتدا باید بگویم که مراد از «تغییر» در این نوشته تغییری است که نتوان با چشم دید و اندازه کرد، تغییری که نیاز به تجربه‌کردن یا دانستن دارد، مثل تغییر در باورها، رفتار، جهان‌بینی و یا نوع نگاه. چند موضوع عمده را که خودم با آن دست‌به‌گریبانم، توضیح می‌دهم و در پایان نتیجه‌ی مطلوب را حاصل می‌کنم. سوال: چرا باید تغییر کنیم؟