برای سال ۱۳۹۸
اسامی زیادی را مرور می‌کنم، حتی آن‌هایی که سنی گذرانده‌اند یا سمتی دولتی دارند، آدم‌هایی که خوش‌بینی‌شان زبانزد بود؛ سربسته بگویم، قافیه را به نومیدی و افسردگی باخته‌ایم. دانشجویان، تکنیسین‌ها و کسانی که آن‌ ور آب هواخواهی دارند، آهنگ رفتن می‌نوازند، عده‌ی نه چندان کمی، از همین طبقه‌متوسطی‌های غرغرو، چشم طمع باز کرده‌اند که از آشفتگی اقتصاد مملکت پول بسازند و مفت‌خوری و مفت‌چرخی را حرفه‌ی غالب روزمره‌شان کرده‌اند.
برای سال ۱۳۹۷
به دلایلی که خود موضوع نوشتاری دیگر است، تمایل دارم از هیاهوی عید تا حد ممکن فاصله بگیرم و دامانم را این زرق‌وبرق و تکاپوی هرساله پاک نگاه دارم؛ این فاصله‌گرفتن که سال‌به‌سال پر عمق‌تر و موثرتر می‌شود، مزایایی دارد، نخست اینکه اجازه می‌دهد نگاهی کلی و از بیرون به مسئله‌ی عید نوروز داشته باشم. این‌گونه می‌توانم نگاهی همه‌جانبه‌تر به آنچه در جامعه‌ی پیرامونم می‌گذرد، به آنچه اکنون داریم و آنچه از سنت‌ها وام گرفته‌ایم، بیاندازم و به‌تبع آن بتوانم تحلیل‌های خاص خودم را از اوضاع داشته باشم.
برای سال ۱۳۹۶
اگر اینجایید، احتمالاً برای من پیام تبریک فرستاده‌اید و من در جواب لینک اینجا را داده‌ام یا با هم معاشرتی داریم و بین صحبت‌ها خواسته‌ام که  اینجا بیایید تا این چند خط را بخوانید؛ شاید هم ادواردو را دنبال می‌کنید و در فیدخوانتان اضافه‌اش کرده‌اید یا ممکن است حضرت گوگل شما را به اینجا کشانده باشد، الله‌اعلم، مهم این است که اینجایید و مهم‌تر اینکه تا ته می‌خوانید!