معنای زندگی: پروبلماتیک شدن (۱)
چند ماه بسیار پر فشاری داشتم. دو رویداد در کنار پروژه هایی که به این و آن قول داده بودم و حالا چند روزی است که سبکتر شدهام و معطوف به کار شرکت و روتین… ادامه »معنای زندگی: پروبلماتیک شدن (۱)
چند ماه بسیار پر فشاری داشتم. دو رویداد در کنار پروژه هایی که به این و آن قول داده بودم و حالا چند روزی است که سبکتر شدهام و معطوف به کار شرکت و روتین… ادامه »معنای زندگی: پروبلماتیک شدن (۱)
در مواجهه با احساسات، عواطف و هیجانات دیگران، معمولاً دستوپایمان را گم میکنیم. آنچه که بر دیگری رخ داده است، برایمان ممکن است حسادت آور، خوشحال و یا ناراحتکننده باشد. همه این احساساتی که نسبت به وضعیت دیگران داریم تا وقتی که درونیاند، معمولاً مشکلساز نمیشوند. ماجرا از کجا بحرانی میشود؟ از آن جا به هر دلیلی، خواسته… ادامه »جستاری درباره آدمهای خوب و آدمهای لازم
چندسال پیش این انیمیشن را به پیشنهاد دوستی* دیدم که آن موقع برایم بسیار تکان دهنده بود: (YouTube Embed) اتفاقی که در انیمیشن میافتد به نظرم ساده است، ابتدا ذم سرمایهداری را میگوید، از انبوه… ادامه »در جستوجوی [شیمیِ] خوشبختی
اسامی زیادی را مرور میکنم، حتی آنهایی که سنی گذراندهاند و یا سمتی دولتی دارند. آدمهایی که خوشبینیشان زبانزد بود؛ سر بسته بگویم دوستان، قافیه را به نومیدی و افسردگی باختهایم. دانشجویان، تکنیسینها و کسانی که آنور آب هواخواهی دارند آهنگ رفتن… ادامه »من زنده خواهم ماند: عریضهای درباره بدگمانی و امیدواری
شاید این نوشته من رنگ و بوی روانشناسی بگیرد یا شبیه این نوشتههای موفقیت شود، از اینها که موفقیت در بیست گام و زندگی خوب در دو هفته و پولدار شدن تنها با یک حرکت… ادامه »درباره کنجدنج
چند وقتی است جایی تکه کاغذی چسباندهام که درباره «تغییر» بنویسم، حرفی که مدتها در فواصل گلویم خشکشده و اذیت میکند. ازآنجاکه به قول امیرخانی در پیشگُفتار نفحات نفتش این نوشتهها از گونه نوشته (essay) است و نه مقاله (article) دست و قلمم باز است هرآن گونه که میخواهم به این مقوله بپردازم و فارغ از نگاه آکادمیک به بیان تجربیات و مشاهدات خود اقامه کنم و خوب طبق عادت مألوف، درزمینهٔ پذیرش، نپذیرفتن، خرده گیری، بهین گزینی، اشکال و احیاناً ستایش این نوشته، آتش به اختیارید.
در ابتدا باید بگویم که مراد از «تغییر» را در این نوشته فعلاً تغییری تعبیر میکنم که نتوان با چشم غیرمسلح دید، تغییری که نیاز به تجربه کردن یا دانستن دارد مثل تغییر در باورها، رفتار، جهانبینی و یا نوع نگاه. چند موضوع عمده که خودم با آن دستبهگریبانم را توضیح میدهم و در پایان نتیجه دلپذیرم را حاصل میکنم. یک جورایی خود گویی و خود خندی!ادامه »پیرامون چرایی و چگونگی «تغییرات» عموماً منتالی