علیه خود تنبیهگری؛
جریانهای رسانهای مختلفی این روزها، به دنبال اختهکردن هر کار و فعالیتیاند که «زندگی»کردن را در ایران ممکن میکند، از هنر و ورزش گرفته تا اقتصاد، به دنبال کورکردن تمام مجراها هستند. هدفشان در خوشبینانهترین حالت ممکن این است که با غیرممکنکردن زندگی برای مردم، مردم را در برابر ساختار سیاسی بشورانند. چالش من اینجاست که عدهی زیادی از همنسلان و نزدیکان من نیز به این دام افتادهاند. در واقع رنجش اصلی من که هدف نگارش این مطلب شد این واگذاری فکرکردن به موضوعات و پدیدههاست. انگار که عدهی زیادی از آدمها این روزها، فکرکردن و نظرداشتن دربارهی پدیدهها را به جریانهای فکری و گروههای مرجع در شبکههای اجتماعی و اطرافیانشان برونسپاری کردند. در موقعیتهای مختلف صبر میکنند تا این افراد موضعگیری کنند و بعد موضع همین افراد را اکو میکنند. اینقدر این روزها این رفتار را پیرامون خودم دیدم و آنقدر برایم از این نسل تحصیلکرده و مثلاً صاحباندیشه تعجبآور است که گویا واقعاً باید بعضی بدیهیات را نوشت و با مشت به صورت آدمها کوبید تا تلنگری بخورند. در واقع مشکل فقط نوع نگاه و فکرکردنشان نیست، مشکل مرحلهی اقدام بر اساس این افکار است. این روزها بهخاطر همین اختلاف نظرها، که واقعاً حیرتانگیز است، روابط زیادی در اطرافم نابود شده است.