در اهمیت مخالفت پیشفرضانه؛
امروز دیگر میدانیم که انتخابهای آدمها در بستر جامعه بیش از آنکه از روی فکر و تامل باشد، ناشی از محرکهای مختلف دیگریست. یک نظریهی روانشناسی توضیح میدهد که آدمها برای فرار از اضطرابِ درمرکزتوجهبودن۱و۲ تلاش میکنند در زمینه۳ محو شوند، حتی به قیمت این که زاویهی زیادی با ارزشهای مرکزی و دستگاه فکریشان ایجاد شود. زمینه، همان نظر یا اندیشهی غالبی است که در اتمسفر محیط هژمونی دارد. یک چارچوب مطالعاتی در روانشناسی اجتماعی اصطلاح «رفتار گله»۴ را پیشنهاد میدهد و میگوید «رفتار گله پدیدهای است که در آن افراد به صورت جمعی۵ به عنوان بخشی از یک گروه عمل میکنند و اغلب تصمیماتی را به عنوان یک گروه میگیرند که به عنوان یک فرد نمیگیرند». این محرکها که امروز تلاش زیادی برای کشف آنها میشود، نمودهای مختلفی دارند که در جامعهشناسی آن را ذیل مکانیزم انطباق اجتماعی یا همان Social Conformity بررسی میکنیم. انطابق اجتماعی کنش تطبیق نگرشها، باورها و رفتارها با هنجارهای گروهی، سیاست غالب یا اندیشهی هژمون است.