نوشته‌های

دسته‌بندی از خودمان

برای سال ۱۴۰۲
راستش خیلی فکر کردم، اگر قرار باشد برای سال ۱۴۰۲ یک اولویت برای پیگیری داشته باشم، کدام را انتخاب کنم. تا همین امروز متقاعد شده بودم که باید در مورد «اخلاقیات اجتماعی» بنویسم؛ زیرا احساس می‌کنم که جامعه در شرایط بغرنج و دشوار فعلی، در آستانه‌ی سالی که آن‌قدرها خوش‌یمن به‌نظر نمی‌رسد، در آستانه‌ی افتادن به پرتگاه آنومی یا بی‌هنجاری است. چه‌بسا با درگیری با مسئله‌ی تازه‌ی دیگری در سال پیش رو، هر شکلی که باشد، جامعه دیگر تاب هضم آن را نداشته باشد و آدم‌ها برای بقا و امنیت خود، دست به خشونت‌ورزی -در هر شکلی- و بی‌هنجار رفتارکردن -با هر غلظتی- بزنند. می‌خواستم بر «اخلاقیات اجتماعی» تاکید کنم و چند کنش خرد را یادآوری کنم که پیروی‌شان در سال آینده، هم به خودم کمک می‌کند که به دام این رفتار احتمالی جمعی نیافتم و هم تا آنجا که صدایم می‌رسد، آگاهی‌ای پیرامون آن ایجاد کنم.
پاسخی در یک بحث گروهی:
هدف همه‌ی ما احتمالاً یک چیزه؛ اینکه به یک کشور توسعه‌یافته از لحاظ اقتصادی، سیاسی و فرهنگی تبدیل بشیم؛ که همه‌ی این‌ها هم در خدمت توسعه‌ی انسانیه. حتی شاید اگه از حاکمیت هم بپرسیم، بتونیم در اهداف اشتراکات زیادی پیدا کنیم. بله. استراتژی‌ها متفاوته برای رسیدن به این هدف اما «بودجه‌ی محدودی» داریم، باید بتونیم هم‌دیگه رو متقاعد کنیم که همه باید از یک  مسیر حرکت کنیم، نمی‌شه هر کسی یه مسیری رو انتخاب کنه. مسیر توسعه نیازمند تمرکز و مشارکت همه‌ست. من، تو،‌ همه. من دنبال رنجش خاطر کسی نیستم، شرمنده که گزنده‌ست احتمالاً.
مانیفست رویدادی که برگزار نشد؛
زمانی در اروپا، این قاره‌ی پهناور، تمام ابعاد زندگی انسانی تحت سلطه‌ی نهاد دین بود. نهاد دین که قدرت را قبضه کرده و استبداد خودش را در تمام ساحت‌های زندگی بشری حقنه کرده بود، اما مهم‌ترین جنبه‌‌ی آن، استبداد فکر و اندیشه بود. کلیسا اجازه‌ی فکرکردن به آدم‌ها نمی‌داد؛ تمام اندیشه‌های جدید، افکار جدید، ایده‌های جدید و هرگونه کلامی که در راستای آموزه‌های پیشین کلیسا نبود، ارتداد به حساب می‌آمد و آن آدم یا  آن اندیشه از صحنه‌ی روزگار محو می‌شود. تاریکی مطلقی که تمام روزنه‌های انسانی را می‌بست.
بحران جامعه‌ی بی‌مطالبه:
می‌توان خرده گرفت که موضوع پیش‌ رو، ناشی از حضور در جمع‌هایی خاص و دچار نقص شواهد خاموش است. نمی‌توانم به‌کل این خرده‌ را نادیده بگیرم، ممکن است درست باشد اما اجازه بدهید که احتمالش را ناچیز بدانیم. مسئله تنها شهود من نیست، مسئله بازنمایی این ایراد در سراسر ساحت‌های زندگی ماست. ممکن است آن‌قدرها همه‌گیر نباشد، اما به سختی می‌توان نادیده‌اش گرفت. از چه سخن می‌گویم؟