مروری بر کتاب

پیامبران جدید سرمایه

«همه ما قصه‌گو هستیم»؛ این جمله را نیکول اشاف، مدرس جامعه‌شناسی دانشگاه بوستون، می‌گوید و کتابش را آغاز می‌کند. قصه‌های بزرگ با مهیاکردن ابزار و امکانات، نظم اجتماعی را بازتولید می‌کنند. بخش اعظمی از جامعه باید به صورت فعالانه به یک داستان سرمایه‌داری باور داشته باشند تا آن داستان بتواند زنده بماند و رونق بگیرد. هر داستانی پیامبری دارد، پیامبران داستان سرمایه‌داری نیز کسانی هستند که انباشت ثروت می‌کنند و برای بهترساختن زندگی مردم و مشکلات اجتماعی راه‌حل‌های کاربردی ارائه می‌دهند و تلاشی بدون دستمزد دارند.

قدرت ابرشرکت‌ها، تکنولوژی افسارگسیخته، شکاف جنسیتی، مشکل محیط‌زیست، ازخودبیگانگی، نابرابری و فقر همه و همه راه‌حل یکسانی دارند: بازار. این پیامبران راه‌حل‌هایی مبتنی بر سرمایه‌داری و منطق بازار ارائه می‌کنند و از ما می‌خواهند که باور کنیم مشکلات حل می‌شوند، به شرطی که به سرمایه‌داری راستین بازگردیم. حال، به‌چالش‌کشیدن این قصه‌ها و راه‌حل‌ها، مستلزم زیر سؤال‌بردن عقل سلیم است، به‌چالش‌کشیدن باوری که «جهان نمی‌تواند متفاوت‌تر از آنچه که اکنون هست، باشد».

نیکول اشاف در این کتاب به چهار راه‌حلی پرداخته که سرمایه‌داران بزرگ، پیامبران سرمایه، اعتقاد دارند با آن می‌توان چالش‌های جهانی را حل کرد؛ این راه‌حل‌ها در این کتاب به چالش کشیده می‌شوند. کتاب با شریل سندبرگ، مدیر ارشد عملیاتی فیسبوک و پروژه‌ی فمینیستی‌اش، آغاز می‌گردد؛ جان مککی، مدیر ارشد اجرایی هول فودز و صاحب ایده‌ی «سرمایه‌داری وجدانمندانه و توسعه‌ی پایدار» او در فصل دوم کتاب مطرح می‌گردد و در فصل سوم قصه‌ی اپرا وینفری و نگاه خودتوانمندسازی او که «استراتژی‌های شخصی برای موفقیت» را برجسته می‌سازد، روایت می‌شود. اشاف در فصل چهارم سراغ بیل گیتس را گرفته است و روش‌های بنیاد بیل‌ اند ملیندا گیتس را برای «سرمایه‌داری بشردوستانه» بررسی می‌کند. در فصل پنجم و آخر، نویسنده روح سرمایه‌داری را هدف گرفته است و می‌گوید بلاتکلیفی‌ها و بحران‌هایی که سرمایه‌داری پدید آورده است، با ایده‌های پیامبران آن حل نمی‌شوند، پس به داستان‌های جدیدی نیاز است. نیکول اشاف از ایده و چشم‌انداز خود می‌گوید: «جامعه‌ای که برای مردم طراحی شده است، نه برای سود». 

او معتقد است که جنبش‌های اجتماعی قصه‌هایی را روایت می‌کنند که با تاکید بر دموکراسی، کالازدایی و بازتوزیع ثروت این چشم‌انداز دست‌یافتنی به نظر می‌رسد. اشاف معتقد است که راه‌حل‌های پیشنهادی این پیامبران جدید سرمایه، با این که اغواکننده‌اند اما تضادهای سرمایه‌داری را حل نخواهند کرد، در عوض، راه‌حل‌های آن‌ها روابط اجتماعی قدرت و ساختارهای سودآور انباشت را تقویت می‌کند. او می‌خواهد که همه‌ی نقدها به سرمایه‌داری متحد شوند تا سیستم را به شیوه‌ای اساسی تغییر دهند. اشاف با اعلام اینکه سلامتی ما، اشتیاقمان برای یادگیری و داشتن سقفی بالای سرمان نباید وابسته به توانایی پرداخت ما باشد، این نکته را برجسته می‌کند که بزرگترین اشتباه، پذیرفتن اعانه برای اقشار ضعیف است. زیرا این با سیلی‌سرخ‌نگه‌داشتن صورت‌ها، ما را از هدف اصلی‌مان دور می‌کند: تغییر روابط و نظام موجود.   

نیکول اشاف، ترجمه‌ی رسول قنبری، نشر ترجمان، چاپ نخست، زمستان ۹۶، ۱۷۵ صفحه.

دیدگاه‌ها

هنوز دیدگاهی ثبت نشده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

نوشته‌های مرتبط
نقش بنگاه‌های فناوری در توسعه اجتماعی
صدوبیست کیلومتر از بندرعباس که به سمت بوشهر می‌روی، به بندری تاریخی به نام کُنگ می‌رسی. بندری از تک‌وتا افتاده؛ شهری با ۲۰هزار نفر جمعیت که امورات مردمش با ماهی‌گیری و ملوانی می‌گذرد. نبودها در ذوق‌ می‌زنند، نبود بوستان، نبود کتاب‌خانه، نبود فضای عمومی شهری؛ محله‌به‌محله که قدم می‌زنی تازه یادت می‌افتد که تا چه‌اندازه توسعه در این‌ کشور نامتوازن است. 
از مقدمه‌ی یک طرح آموزشی:
کسانی که دغدغه‌ی «آموزش» انسان‌ها و «پرورش» جان‌ها را دارند، به‌یک معنا کنشگران بدبینی هستند. این‌ها چه آگاه باشند چه نه در جهان‌بینی‌شان یک‌ شرمساری همیشگی را تجربه می‌کنند. شرمساری از مواجه با جهان و جامعه‌ی پیرامون خویش. شرمساری از «نابسنده» بودن و «ناکافی» بودنِ تلاش‌هایی که بتواند این‌ جهان را جایی برای زندگی با کرامت و معنادار انسان‌ها بکند و بدبین هستند زیرا که ظرفیت روانی و ادراک نقش فعلی انسان‌ها در این جامعه‌ را ضعیف‌تر از آن می‌دانند که بشود چرخ را طور دیگری چرخاند، این است که تمام هم‌وغم‌شان را گذاشته‌اند که «عالمی دیگر» بسازند و «از نو آدمی». 
عزلت جمعی:
اینطور به‌نظر می‌رسد که آن‌قدری در داستان‌ها و روایت‌های مختلفی از جهان غرق شده‌ایم که نمی‌توانیم به‌راحتی دنیا را بیرون از عینک این داستان‌ها ببینیم. نسبت‌مان با روایت‌هایی که پدیده‌های نوظهور جهان پیرامون‌ را توضیح می‌دهند نیز گویا به‌همین شکل است. این روایت‌ها آن‌قدری ما را در خود مکیده‌اند و آن‌قدری مکانیزم‌های بازتولید این روایت‌ها در رسانه‌های جمعی پر زور است که ممکن است حتی نفهمیم چگونه روایتی تازه را پذیرفته‌ایم و چگونه این روایت‌ها فهم‌مان از زندگی و رویکردمان به جهان جدید را قبضه کرده‌اند. این روایت‌ها، نظیر ذرات هوا پیرامون ما هستند و ما نمی‌بینیمشان،‌ اما با هر دم، آن‌ها را می‌بلعیم. 
مرز باریکی بین توحش و تمدن وجود دارد که دوامش بر دوش انسان‌هایی سنگینی می‌کند که خودخواهی‌شان را در دگرخواهی دیده‌اند.

دیدگاه‌ شما

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دیدگاه‌ شما

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *