والله که کار نیست!

بگذارید سخن پایانی را همین ابتدا بزنم؛ کار نیست، تُخمِ شغلِ دولتی را ملخ خورده و آن چندتایی هم که مانده پس از آزمون‌های استخدامی نصیب برادرزاده‌ها و خواهرزاده‌ها می‌شود. بخش خصوصی هم برای شما فرش قرمزی پهن نکرده که میز و صندلی چرخ‌دار با حقوق و مزایا و حق عائله‌مندی بهتان بدهد. 

اگر خوش‌شانس باشید که پدرِ کارخانه‌دار یا چه می‌دانم شرکت‌داری داشته باشید که بروید وَرِ دلِ ایشان دست‌به‌کار شوید و یا رانت‌ دولتی داشته باشید که بتوانید آب‌باریکه‌ای برای خودتان دست‌وپا کنید که هیچ، یا در غیر این صورت، اگر مثل من از این شانس‌ها ندارید، بگذارید خیالتان را راحت کنم، کار برای من و شما نیست، می‌خواهید قبول کنید یا نه.

نیازمندی‌های همشهری را ورق بزنید، چندتاشان نوشته‌اند به یک مهندس فناوری اطلاعات که لیسانس را هشت‌ترمه تمام کرده نیاز داریم و چندتاشان گفته‌اند به یک برنامه‌نویس با تخصص x و با y سال تجربه؟ چندتاشان نوشته‌اند به یک جوشکار صنعتی آشنا با فلان دستگاه نیازمندیم و چندتاشان به یک مهندس مکانیک با معدل بالای هفده نیاز دارند؟ وجه تمایز امروز هر کدام از ما از یکدیگر «مهارت» است. عاملی که باعث می‌شود شما در مصاحبه‌های شغلی شرکت‌های خصوصی (و نیمه‌خصوصی و جدیداً دولتی) پذیرفته شوید و بنده رد شوم، مهارت است، در هر زمینه‌ای و در هر سطحی.

بروید صفحه‌ی فرصت‌های شغلی، استخدام یا همکاری سایت‌هایی مثل دیجی‌کالا، کافه‌بازار، تخفیفان یا بامیلو را ببینید، هرکدام لیستی از کمبودهای شرکت خودشان را گذاشته‌اند، کم نیستند شرکت‌هایی با این قبیل نیازهای مبرم به منابع انسانی، اما کو منابع انسانی مناسب برای پرکردن این فرصت‌ها؟ در مدارس آموزش می‌بینند یا در دانشگاه‌ها؟

کدام از ما در یک زمینه‌ی خاص مهارتی داریم که می‌شود رویش حساب باز کرد؟ مهارتی که به‌ آسانی به‌دست نیاورده باشیم؟ مهارتی که برای یادگیری‌اش از منابع انگلیسی‌زبان با هر زحمتی که بوده، استفاده کرده باشیم؟ ماه‌ها بدون دستمزد کارآموزی کرده باشیم؟ خون‌ دل خورده باشیم؟ بارها آزمون‌وخطا کرده باشیم؟ و اصطلاحاً «ماهر» شده باشیم؟ در بخش خصوصی کسی به‌خاطر چشم و ابروی ما پولی نمی‌دهد، برای این کوشش‌ها، برای این دانشی که تجربی و با دشواری کسب کرده‌ایم، سنجیده و جذب می‌شویم. قبول کنیم خیلی از ما، در آن سال‌های زرین و اغلب بدون دغدغه‌ی دبیرستان که باید معطوف به فراگیری مهارتی می‌شد، به بطالت گذراندیم و مطالبی را آموختیم که سبزی‌فروش برایش سبزی نمی‌دهد و بخش خصوصی برایش پول. پس از کنکور هم چسبیدیم به پاس‌کردن واحدهایی که سرانجام ندارند و دیگر اوقات را هم به خاله‌زنک‌بازی در گروه‌های لوده‌ی تلگرامی تباه کردیم.

اما همچنان زمان هست، همچنان می‌شود به این سیر پرشتاب رسید، مهارت‌هایی امروز لازم شده‌اند که کوه‌کندن نیست، مهارت‌هایی که می‌شود با همین اینترنتی که حجمش قربانی دانلود کلیپ‌های مبتذل تلگرام و صرف دیدن استوری‌های تکراری اینستاگرام می‌شود، یادشان گرفت؛ با همین لپ‌تاپی که هاردش را پر کردیم از قسمت‌های مختلف گیم‌آف‌ترونز و عمیقاً چشم‌به‌راه پرشدن با فصل پنجم هاوس‌آف‌کاردز است، با همین امکاناتی که داریم، می‌شود مهارت‌هایی را فراگرفت که هم بازار کار خوبی دارد و هم متخصصش را در هوا می‌زنند و روی سر حلوا حلوایش می‌کنند، مهارت‌هایی مثل برنامه‌نویسی کامپیوتر، گرافیک دیجیتال، تولید محتوای آنلاین و یا بسیاری از این قسم مهارت‌ها که این قدرت عمل را به شما می‌دهند که هم استخدام شرکت‌ها شوید و هم به‌صورت فریلنسر آقای خودتان باشید.

تمام حرفم همین است،‌ در این پیش‌آمد کنونی، شروع کنیم به شناختن نیازهای بازار، ببینم که چه مهارتی در چند سال آینده می‌آید روی بورس و متخصصش را روی هوا می‌زنند و یا به چه موضوعی گرایش وافری داریم، نیاز به‌قدری تحقیق و مشورت دارد، سپس بنشینیم برای رسیدن به مرحله‌ی تخصص در مهارت مدنظر برنامه‌ریزی کنیم، کوشش کنیم و آن را کسب نماییم. کارآموزی بدون حقوق هیچ ایرادی ندارد،  هیچ عیبی ندارد یکی دو سال در شرکت‌های کوچک، در استارتاپ‌ها کارکردن با حقوق اندک، چیزی که اشکال دارد این است که به امیدهای واهی پس از فارغ‌التحصیلی هنوز هم از پدرمان پول‌توجیبی بگیریم و باد به غبغب بیاندازیم و راست‌راست بچرخیم! یک جا ننشینیم و شروع کنیم برای ساخت آینده به‌ دستان خودمان، برای پیداکردن جایگاه‌هایی برازنده‌ی خودمان با دستان خودمان.

پس از چندی هم که کسب تجربه کردید و حساب‌هایتان پر از پول شد، بروید دنبال ایده‌ای که خودتان دوستش دارید، ایده را گسترش بدهید، گروه جمع کنید، شرکت بزنید و کسب‌وکار خودتان را راه بیاندازید. نمی‌توانید تصور کنید در این مسیری که شروع می‌کنید، چه چیزهای جذابی انتظارتان را می‌کشد، پیروز باشید و تمام خواسته‌ی ما هم همین است.

این نوشته را وقتی برای یک نشریه‌ی دانشجویی نوشته بودم. نمی‌دانم سرنوشت آن نشریه چه شد.

دیدگاه‌ها

هنوز دیدگاهی ثبت نشده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

نوشته‌های مرتبط
نقش بنگاه‌های فناوری در توسعه اجتماعی
صدوبیست کیلومتر از بندرعباس که به سمت بوشهر می‌روی، به بندری تاریخی به نام کُنگ می‌رسی. بندری از تک‌وتا افتاده؛ شهری با ۲۰هزار نفر جمعیت که امورات مردمش با ماهی‌گیری و ملوانی می‌گذرد. نبودها در ذوق‌ می‌زنند، نبود بوستان، نبود کتاب‌خانه، نبود فضای عمومی شهری؛ محله‌به‌محله که قدم می‌زنی تازه یادت می‌افتد که تا چه‌اندازه توسعه در این‌ کشور نامتوازن است. 
از مقدمه‌ی یک طرح آموزشی:
کسانی که دغدغه‌ی «آموزش» انسان‌ها و «پرورش» جان‌ها را دارند، به‌یک معنا کنشگران بدبینی هستند. این‌ها چه آگاه باشند چه نه در جهان‌بینی‌شان یک‌ شرمساری همیشگی را تجربه می‌کنند. شرمساری از مواجه با جهان و جامعه‌ی پیرامون خویش. شرمساری از «نابسنده» بودن و «ناکافی» بودنِ تلاش‌هایی که بتواند این‌ جهان را جایی برای زندگی با کرامت و معنادار انسان‌ها بکند و بدبین هستند زیرا که ظرفیت روانی و ادراک نقش فعلی انسان‌ها در این جامعه‌ را ضعیف‌تر از آن می‌دانند که بشود چرخ را طور دیگری چرخاند، این است که تمام هم‌وغم‌شان را گذاشته‌اند که «عالمی دیگر» بسازند و «از نو آدمی». 
عزلت جمعی:
اینطور به‌نظر می‌رسد که آن‌قدری در داستان‌ها و روایت‌های مختلفی از جهان غرق شده‌ایم که نمی‌توانیم به‌راحتی دنیا را بیرون از عینک این داستان‌ها ببینیم. نسبت‌مان با روایت‌هایی که پدیده‌های نوظهور جهان پیرامون‌ را توضیح می‌دهند نیز گویا به‌همین شکل است. این روایت‌ها آن‌قدری ما را در خود مکیده‌اند و آن‌قدری مکانیزم‌های بازتولید این روایت‌ها در رسانه‌های جمعی پر زور است که ممکن است حتی نفهمیم چگونه روایتی تازه را پذیرفته‌ایم و چگونه این روایت‌ها فهم‌مان از زندگی و رویکردمان به جهان جدید را قبضه کرده‌اند. این روایت‌ها، نظیر ذرات هوا پیرامون ما هستند و ما نمی‌بینیمشان،‌ اما با هر دم، آن‌ها را می‌بلعیم. 
مرز باریکی بین توحش و تمدن وجود دارد که دوامش بر دوش انسان‌هایی سنگینی می‌کند که خودخواهی‌شان را در دگرخواهی دیده‌اند.

دیدگاه‌ شما

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دیدگاه‌ شما

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *