زمانی در اروپا، این قارهی پهناور، تمام ابعاد زندگی انسانی تحت سلطهی نهاد دین بود. نهاد دین که قدرت را قبضه کرده و استبداد خودش را در تمام ساحتهای زندگی بشری حقنه کرده بود، اما مهمترین جنبهی آن، استبداد فکر و اندیشه بود. کلیسا اجازهی فکرکردن به آدمها نمیداد؛ تمام اندیشههای جدید، افکار جدید، ایدههای جدید و هرگونه کلامی که در راستای آموزههای پیشین کلیسا نبود، ارتداد به حساب میآمد و آن آدم یا آن اندیشه از صحنهی روزگار محو میشود. تاریکی مطلقی که تمام روزنههای انسانی را میبست.
سالها تلاش، جانفشانی و ازخودگذشتگی کنشگران علمی و فکری مختلفی، ما را به لحظهی مهمی رساند، لحظهای که به روشنایی رسیدیم، به روشنایی اندیشهورزی، انگار که توانستهایم نوری بر پهنههای زندگی بشر و این جهان بتابانیم و بله! اینک روشنگری، شهامت به خرج دادیم که فکر کنیم، بنیادهای اندیشههای قبلی را به سوال بکشیم، آموزههای پیشین را با تردید مواجه کنیم و خود را -آدمی را- به بوتهی شک رهنمون سازیم. سالها نهضت روشنگری ما را به مدرنیته رساند. پیشرفتهای شگرفی در تمام عرصهها دیدیم، اما امروز، انگار که با تاریکی جدیدی مواجهیم. عصر تاریکی ورژن دوم، روزگاری که دوباره شهامت اندیشیدن را از دست دادهایم و اینبار مقابل ما، کلیسا نیست، بلکه خود ما هستیم.
ما امروز در برابر سوگیریهای مختلف ذهنی گیر کردهایم، به درستی نمیتوانیم فکر کنیم، در برابر شکلهای جدید استبداد مقهور شدهایم و نمیتوانیم بهدرستی موضوع مشخصی را اتخاذ کنیم، در بازارهای مالی رفتارهایی را نشان میدهیم که از اندیشهورزی به دور است، بهدنبال تایید اجتماعی در گروههای دوستیمان هستیم، شبکههای اجتماعی هرروز به نحوهی واکنشدادن ما به پدیدهها جهتدهی میکنند، الگوریتمها شکل دیگری از سلطه را به نمایش گذاشتهاند، روشنفکران دوباره به محاق تاریخی رفته و تریبونهای دنیا توسط سلبریتیها قبضه شده است. انگار که در تمام لحظههای زندگی روزمرهمان دائماً در حلقهای از تحمیق نگاه داشته شدهایم. ما امروز دنیا را به استبدادهایی که یکی پس از دیگری در کشورها سر بر میآورند باختهایم، مقهور اکستریمیستها و جهادیها شدهایم و در مقابل چشمانمان شاهد جنگهای گرم بودهایم، بله! همه در اروپا، کانون فلسفه، فکر و آزادی!
این رویداد بر همین پدیده تمرکز دارد. اینکه چگونه فکرنکردن ما، شهامتنداشتن ما برای اندیشهورزی چگونه دنیا را به جای بدتری برای زندگی تبدیل میکند و بشریت را به سمت دوران تاریکی میبرد که از قضا امروز با آن تاریکی فاصلهای نیست. در تدکس دانشگاه پادوآ ما به سراغ سخنرانهایی میرویم که هر یک در حوزهی مطالعات و تجربیات خود به نوعی با این «فکرزدگی» مواجه بودهاند. یک اقتصاددان دربارهی الگوهای اقتصاد رفتاری و کنشگری ناآگاهانهی ما در بازارها سخن خواهد گفت، یک جامعهشناس دربارهی پدیدهی «تطبیقپذیری اجتماعی» و اینکه چگونه ما با جمع همرای میشویم، نمونههایی را بررسی خواهد کرد، یک استاد فلسفه دربارهی جایگاه اندیشه و فکر مدرن صحبت خواهد کرد، یک روانشناس شناختی دربارهی سوگیریهای روزمرهی ما و دامهایی که هر روز ممکن است در آنها بیافتیم، مروری تحلیلی خواهد داشت، یک استاد جامعهشناسی ادبی نیز دربارهی اینکه چگونه سانتیمانتالیزم و مینیمالیزم ما را احمق میکند، حرف خواهد زد.