نوشته‌های

دسته‌بندی فلسفه

برای روشن‌شدن مرزهای کلام، علی‌رغم اختلاف نظری‌ای که در میان صاحب‎نظران وجود دارد، به ارائه‌ی تعریفی از اخلاق و سنت می‎پردازم و سپس بحث را با تکیه بر این تعاریف پیش می‎گیرم، «اخلاق» در تعریف ساده‌ی خود عبارت است از «شیوه‌ی درست انجام امور» که این درست، قضاوتی کاملاً ارزشی است و «سنت» در تعریفی اولیه به «شیوه‌ی گذشتگان برای انجام امور» اطلاق می‌شود. در واقع این دو مفهوم پیچیده در تعریفی خام‌دستانه، دفترچه‌ی راهنمای انسان‎ها است که با تعیین درست و غلط برای ما، امکان تصمیم‌گیری‌ها بر همین مبنا را فراهم می‌آورد. تصمیماتی که انتظار می‌رود تبعاً درست یا غلط باشند و ارزش‌ها و ضدارزش‌ها را بازتولید کنند. 
نگاهی به کتاب فلسفه‌ی اخلاق اثر جیمز ریچلز؛
مسئله‌ی اخلاق از آن جهت حائز اهمیت است که دقیقاً بر روی منفعت شخصی آدم‌ها دست می‌گذارد و دست‌وپای آدم را در دوراهی انتخاب میان نفع شخصی‌اش و  التزام به دستوراتی که روشن نیست از کجا آمده‌اند، می‌بندد. ازآنجاکه دست و پای آدم را می‌بندد، تعارض بزرگی با هویت انسان که آزادی جز جدایی‌ناپذیر آن است، ایجاد می‌کند. ازاین‌رو پرداختن به اخلاق و فلسفه‌ی اخلاق شاید از نخستین گام‌های «فلسفی‌زیستن» است، آن چیزی که سقراط پیش از سرکشیدن جام شوکران، از ملازمانش خواهش کرد.
چند وقتی است جایی تکه کاغذی چسبانده‌ام که درباره‌ی «تغییر» بنویسم، حرفی که مدت‌هاست در گلویم مانده و اذیتم می‌کند. در ابتدا باید بگویم که مراد از «تغییر» در این نوشته تغییری است که نتوان با چشم دید و اندازه کرد، تغییری که نیاز به تجربه‌کردن یا دانستن دارد، مثل تغییر در باورها، رفتار، جهان‌بینی و یا نوع نگاه. چند موضوع عمده را که خودم با آن دست‌به‌گریبانم، توضیح می‌دهم و در پایان نتیجه‌ی مطلوب را حاصل می‌کنم. سوال: چرا باید تغییر کنیم؟
نگاهی به کتاب مغالطه جمی وایت؛
در ابتدا می‌خواستم مقداری درباره‌ی مغالطه‌ی اقتدار بنویسم که هنگام ویرایش فهمیدم که توضیحاتم درباره‌ی مغالطه از پرداختن به اصل موضوع سنگین‌تر است، لذا نوشتاری که در پیش دارید، نوشته‌ای است در خصوص مغالطه‌ی اقتدار با نگاه به کتاب مغطله اثر جمی‌ وایت