نوشتاری از بهر همخواهی توسعه سیاسی
بیایید یک خرده از متن جامعه فاصله بگیریم و از بالا به موضوع نگاه کنیم. از مشکلات خُرد که مردم با آن دستوپنجه نرم میکنند عبور کنیم و نگاه جامعتری به مسائل کلان کشور داشته باشیم. از دولا سه لا کردن #یارانه ، پرداخت کارانه، کشمکش بر سر یک یا پنج میلیون کار، وام ازدواج و دیگر جستارهایی که طرفین ماجرا گریبان برایش چاک میکنند بگذریم و یک نگاه عامتر، بلندمدتتر، خردمندانه، مسئولانهتر و سرانجام روشنفکرانهتر بگیریم.
آیا چالش امروز مملکت ما #اقتصاد است؟ یعنی روزی که همه کاردار باشند، حق و حقوقشان را به هنگام دریافت کنند، تورم پایین باشد، رشد اقتصادی مثبت، دشواریها ما چاره میشود؟ روزگار زرین اقتصادی را ما در دولت #خاتمی گذراندیم، صرفاً با روی کار آمدن یک اندیشه غیرهمسو هرچه رشته بافتهشده بود پنبه گشت و به بحرانهای اقتصادی مدیدی گرفتار گشتیم. اقتصاد راهکار خود را دارد، دستمایهای است که صاحبنظران در رده دولت میتوانند آن را چاره کنند. در کدام کشوری حتی کشورهای توسعهیافته که اوج آمال مقایسهگران است بیکار وجود ندارد؟ فقیر وجود ندارد؟ دشواریهای اقتصادی نیست؟ بیایید از این مسائل عبور کنیم، روی سخن من بخش دیگری از داستان است. بخشی که اگر به آن فائق آییم بیگمان در دیگر موضوعات نیز به کامیابی میرسیم. #توسعه_سیاسی ، راهحل کنونی کشور ما در برونرفت از تنگناها و آشفتگیهای ناهمگون موجود حتی در اقتصاد و فرهنگ است.
چرا میگویم مشکل و راهحل ما سیاست است؟ موضوعی داریم با مفهوم تناسب توقع و ظرفیت، سادهتر بگویم مثلاً نمیشود از درخت گیلاس توقع موز داشته داشت و یا از سهتار بخواهیم نوای چنگ بیرون دهد، ببینید ما در موضوع فرهنگ، جامعه و سیاست از دولت گلهداریم که چرا کنسرتها به این عدت لغو میشوند، گلهداریم که چرا #گشت_ارشاد به جوانانمان توهین میکند، گلهداریم که چرا فلان سایت یا بهمان فناوری فیلتر شده است، گلهداریم که چرا رئیسجمهور اصلاحات با ممنوعالتصویری روبرو است و یا چرا حصر محصوریانمان پایان نمییابد، الحق که گله گذاریهای درست و توقعهای درخوری است اما نه از دولت. این موارد نگاه حاکمیت است که حتی باوجود لیبرالترین دولت همتغییر نمیکند، سوی نگاه ما باید در این مسائل و چاره مشکلاتی که با آن دستبهگریبان هستیم حاکمیتی باشد نه دولتی. طرف مقابل ما در این داستان –اقسام جامعه اصولگرایی- در بیشتر بخشهای حاکمیت میخ خود را چنان کوبیده که حتی اگر دولت را نیز همجهت نیافت میتواند به موازی دولت حاکم، یک دولت در سایه راهاندازی کند –کما اینکه این موضوع را به گونه نیکو پیادهسازی کرده است- و اغراض و اهداف خود را پیش گیرد، کوشش کنونی آنها برای کسب جایگاه ریاستجمهوری صرفاً بهمنظور یکسانسازی جهتدهی دولت و همراهی حداکثری آن با حاکمیت است. فرض کنید که یک اندیشه اقتصادی منطقی و رو به رشد در حاکمیت مستقر شود، اندیشهای با رویکرد مثبت به نظام مالیاتی، شفافیت اقتصادی، نگاه آیندهنگر و پذیرا نسبت به سرمایه گذاری خارجی. اندیشه ای که اقتصاد را آزاد می خواهد نه دولتی یا حاکمیتی، آنجا است که در مسائل اقتصادی نیز به راه حل مناسب میرسیم. اما تا وقتی نهادهای غیر پاسخگو از بودجه مرتزق می شوند، اسناد مالیاتی و درآمدی شفاف نیست و یک کلام اقتصاد در چنبره دولت است و نگاه عاقلانهای به خصوصیسازی وجود ندارد نمیتوان نشست و برای اقتصاد برنامه چید!
با همین رویکرد میگویم ما برای کامیابیهای ماندگار نیاز داریم که وارد عرصه حاکمیت بشویم، #حاکمیت فعلی نقدپذیر نیست و قابلیت اصلاح و توسعه را از خود سلب کرده است حتی اندک روزنه را به امید بهبودی، پیش از گشایش میبندد و در خلاف جهت امیال مردم گام بر میدارد، برای نمونه #دستگاه_قضا که کاملاً بهصورت ناوابسته از دولت عمل میکند عملاً در اکثر موارد نه تنها در جهت سیاستهای دولت که رأی مثبت در ۹۲ از مردم دریافت کرده است حرکت نمیکند، بلکه برای ستیز با آنهمه نیروی خود را به خدمت میگیرد.
به همین انگیزهها باید کوشش کنیم بینش سیاسی را در بدنه مردمی تقویت کنیم، باید کوشش کنیم آگاهی را در دل جامعه فروبریم، نباید درگیر بازیهای کوچکی بشویم که از ریشه داستان بمانیم، باید نیروی خود را در جهت رشد اندیشه سیاسی و پخش آزادی اندیشه در جامعه بگسترانیم، هنگامیکه مردم آگاهتر باشند، هنگامیکه دانشجویان بهتر درک کنند میتوانیم برای آینده نقشههای بلندپروازانهتری بچینیم. #جامعه_آرمانی که شهروند ایرانی شایستگی آن را دارد، هستیپذیر است بهشرطی که این هیجانات انتخاباتی را تبدیل به یک مطالبه حداکثری از حاکمیت بکنیم و پشتکار خود را برای به کرسی نشاندن یک دیدگاه تکثرگرا در صدر حاکمیت بهکارگیریم، آشکار است که حاکمیت دلپذیر در پهنه فراخ ایران با برخورداری از انواع گوناگونی از تفکرات و ایدئولوژیها، نیازمند رویکرد یادشده است.
و لازمه آگاهی بخشی، فضای آزادی برای گردش اطلاعات است، لازمه گسترش بینش سیاسی در جامعه وجود سخنرانیها، میتنگها، مناظرات و کرسیهای آزاد در کشور است، لازمه آزادی بیان، اطمینان از مصونیت قضایی است، در مملکتی که نماینده مجلس مصونیتی در برابر گفتههای خودش ندارد یک دانشجو چهگونه میتواند آزادانه بنیادیترین سیاستهای مملکت را نقد کند و نظرات خود را مطرح نماید؟ و باید گفت این راهی که پیشرو داریم، هزینه میطلبد، دستگیری دارد، زندان و کهریزک دارد، حصر دارد، اما برای توسعه مردمسالاری باید هزینه پرداخت کنیم. و این پیامدها هضم آسانتری دارد هنگامیکه مردم و بهخصوص جوانان دغدغهمند باشند، این انگیزهای است که امروز باید برای دستیابی به آن کوشش کنیم.
اما چرا در گرماگرم تبلیغات این متن را نوشتم؟ علیرغم اینکه باوردارم #دولت_یازدهم در زمینه اقتصاد کارنامه قابل قبولی دارد، باورمندم نمره این دولت در توسعه سیاسی و ایجاد فضاهای باز گفتوگو، رشد کرسیهای آزاداندیشی، پویا شدن انجمنهای سیاسی دانشجویی، شکلگیری تحزب، سرپا ایستادن دوباره جریان اصلاحطلبی، حضور ازنو جوانان سرخورده از کُنشگری سیاسی، دسترسی آزاد به اطلاعات و امثالهم نیز نمره قابل قبولی است. اگر فضا بازتر نشده در عوض بستهتر هم نشده، اگر دانشجویان ستارهدار مشکلشان هنوز برطرف نشده، دستکم کسی ستارهدار نشده، اگر #حصر رفع نشده دستکم دغدغه رفع حصر وجود داشته و کوششهایی ولو ناکام برای آن صورت گرفته است. و به همین برهان است که باوردارم باید ازسر به آقای روحانی و اندیشه همراهشان اعتماد کنیم. و این نکته را هم در نظر بگیریم که فعالیت ریاست جمهوری در چهار سال نخست معمولاً محتاطانهتر، محافظهکارانهتر و فاصله گیر از حاشیه است، اساساً دولتها در چهار سال دوم خود دلیری و صراحت بیشتری برای انجام اموری که میتوانست دستاویز کنار گذاشتنشان از چرخه قدرت با فیلترهای موسوم شود پیدا میکنند و این یعنی میتوانیم چشمداشت گشایشهای بیشتر، سخنهای بیپردهتر و دولت دلیرتری داشته باشیم.
ما در این همه پرسیها – که تنها جایگاه بروز جمهوریت در مملکتمان هست – میکوشیم اندیشهای را گزینش کنیم که زمامدار آن بخشی از کارها باشد که حاکمیت علیالظاهر دخالتی در آن ندارد و سعی داریم این اندیشه را نزدیک به تفکر خودمان برگزینیم که بتوانیم مفاهیمی همچون توسعه سیاسی را پیش ببریم. آقای #روحانی یکهتاز میدان #دموکراسی و #جامعه_لیبرال شاید نباشد، اما میان گزینههای موجود حداقل سخنش را میزند و دغدغهاش را دارد، خیلی مانده تا همه پرسیهای ما ایجابی باشد، هنوز باید در انتخابات سلبی مشارکت کنیم و راه زیادی داریم تا به میوه رسیدن نهال تازه غرس شده دموکراسی.
آن سرخ و سبزِ سایه بنفش و کبود شد / سرو سیاه من ز غروب چمن بگو
زان مژده گو که صد گل سوری به سینه داشت / وین موج خون که میزندش در دهن بگو
و این چند جمله نیز برای کسانی که در انتخابات مشارکت نمیکنند، قبول، من هم با شما تا حدی همعقیده هستم، آنقدر خاطره بد از مشارکت داریم که میتوانیم بهراحتی عطای انتخابات را به لقائش ببخشیم، آنقدر به حاکمیت نقد داریم که بهراحتی میتوانیم چشم بر نقاط مثبت نیز ببندیم، حکومت آنقدر ما مردمان را به نسبت به خویش بدبین کرده است که اگر در هیچ مجالی، در راستای منافع آن قدم برنداریم گلهای وارد نیست. میدانم که میگویید اگر مشارکت (فرض محال) مثلاً ۱۰ یا ۲۰ درصد باشد استوانههای حاکمیت به تزلزل میافتد، میدانم که شما میگویید انتخابات در ایران یک نمایش سوری برای مشروعیت بخشی به حاکمیت است، همه این پنداشتهها محترم، اما من میگویم عجالتاً بیایید بلیط تهیه کنیم و در این نمایشی که جمهوری اسلامی برای ما فراهم کرده نیز مشارکت کنیم، که اگر نکنیم با فرض (به عقیده من بالای) صحت انتخابات با این عدم مشارکت، رأی به حضور تندروها و اندیشههای افراطی دادهایم و آنگاه است که مصیبت دو شود!
پینوشت: سرگفتار را از شعر زیبای «محراب» #سهراب_سپهری وام گرفتهام.
پیِ پینوشت: آن دو بیت را از طبع لطیف هـ . ا . سایه اینجا گماردهام.