کوشش مذبوحانهای برای صلح!
دیشب پیش از اینکه از خواب بیدار بشوم رفتم و آرام تمام چاقوها را از آشپزخانه جمع کردم ریختم وسط حوض حیاط، حتی چرخگوشت را، خیلی تاریک بود ولی به هر دردسری که بود ناخنگیر… ادامه »کوشش مذبوحانهای برای صلح!
دیشب پیش از اینکه از خواب بیدار بشوم رفتم و آرام تمام چاقوها را از آشپزخانه جمع کردم ریختم وسط حوض حیاط، حتی چرخگوشت را، خیلی تاریک بود ولی به هر دردسری که بود ناخنگیر… ادامه »کوشش مذبوحانهای برای صلح!
با امروز اگر بخواهیم برآورد کنیم، نوزده «سیزده به در» را دیدهام، گمان نمیکنم بیشتر از انگشتهای یک دست از خانه زده باشم بیرون؛ آن چندتا هم برای موقعی بود که نزدیکان فراخوانی کرده بودند که احتمالاً نمیشد رد کرد. (اساساً #سیزده_به_در در خانواده ما پیشآمدی نیست که آنگونه که دیگران پایبند به انجامش هستند، باشد) این چند سال اخیر را هم پیگیرانه و پایمردانه، دستبهسینهی بستگان و آشنایان و مراسمات متبوعشان زدهام و سیزدهم فروردین را در چهاردیواری خانه گذراندم تا ببینم چه قرار است بشود. تا نوشتن این سطور که فعلاً تندرستم! ادامه »سیزدهم بداختر
اگر اینجایید، احتمالاً برای من پیام تبریک فرستادهاید که من در جواب لینک اینجا را دادم؛ یا باهم معاشرتی داریم و بین صحبت خواستهام که بیایی اینجا تا این چند خط را بخوانی؛ شاید هم ادواردو را دنبال میکنی و در فیدخوان ات اضافهاش کردی، چقدر عالی، یا ممکن است حضرت گوگل شمارا به اینجا کشانده باشد، اللهاعلم، مهم این است که اینجایید و مهمتر اینکه تا ته میخوانید!
شما را کشاندم اینجا، از چرخیدن درادامه »برای سال ۱۳۹۶: برای تو، ای روز اردیبهشتی!
شش ماه دوم سال، همیشه یک دغدغه به دغدغههایم اضافه میکند و آنهم تهیهی هدیه برای تولدها و مناسبتهایی است که از مهر تا اسفند پشت سرهم چیده شدهاند، حال برای این که این دغدغه… ادامه »ویشلیست.