دقیق نمیتوانم بگویم این هیاهوی قوت گرفته پیرامون مصوبه اخیر مجلس مبنی بر تعیین سقف حقوق مدیران دولتی، چه اندازه خواستگاه منطقی یا چه اندازه خواستگاه تعصبی حزبی دارد. اما یک چیز آشکار است، آزردگی خاطر مردم، اگرچه طبیعی است.
بخش قابلتوجه ای از نمایندگان مجلس کنونی، رنگ و بویی از #اصلاحات و اعتدال را با خود به مجلس بردهاند و پایگاه اجتماعی درخوری در میان مردم دارند، اما در این مورد خاص حتی بدنه فعال اصلاحطلب و اعتدالی هوادار دولت و مجلس در شبکههای اجتماعی، در برابر پرخاشگریهای طیف مقابل درباره این مصوبه جنجالی در این شبکهها – بهویژه در توییتر – موضع سکوت گرفته و یا حتی تا اندازهای نیز همراه شدهاند، که البت حق میدهم. به نظرم، این جبهه گرفتن در قبال این مصوبه مجلس از کنه وجود ما بیرون آمده، چرا؟ چون حقوق روزی هشتصد هزارتومانی مدیرعامل فلان دستگاه دولتی را با دستمزد ماهی هشتصد هزارتومانی تعویق افتاده کارگرها سنجش میکنیم، با معوقات بازنشستگان مقایسه میکنیم، با حقوق حداقلی کارمندان مقایسه میکنیم و چنان وجدان دردی بر ما عارض میشود که نمیتوانیم در برابر آن دم فروبندیم، ناگاه از اینکه در مقام مقایسه اشتباه محاسباتی – عملیاتی مرتکب شدهایم. بیشتر توضیح میدهم.
این متن برای نشریه انجمن اسلامی دانشگاه آزاد اسلامی نوشته شده است، عینا همینجا آوردهام گرچه ممکن است در مقصد متوجه اصلاحاتی شود که البته قوام نوشته همین است که هست!
چند سالی است که تبوتاب استارتاپها ( : کسبوکارهای نوپا با رشدهای محیرالعقول) در کشور ما نیز واردشده است، این تبوتاب همراه با خود یک فرهنگ مدیریتی، یک فرهنگسازمانی، یک فرهنگ سودآوری، تملک و رشد را با خود میان نسل جوان ما آورده است، امروز، بخش چشمگیری از جوانان کشور یا دانشجویان بهجای چشمداشت برای آزمونهای استخدامی دولتی و خواندن غلیظ ولاالضالین در مصاحبههای عقیدتی، در پی اجرایی کردن ایدههای خویش برآمدهاند و بدون کشیدن منت دیگران درگیر باز کردن راهی برای رشد خود هستند، در مقام مثال، چند جوان خوشفکر ایرانی که امروز راهبَران سرآمد استارتاپ کافه بازار هستند، استارتاپی که تهدید تحریمها را به فرصتی باارزش و سودآور تبدیل کرد، یک استارتاپ چالاک، روان، با داشتن نیروی انسانی بیاندازه کارآمد، با مشخصههای فرهنگ کار استارتاپی، جوانان خوشذوق، طراحهای بینظیر، ایدههای مجذوبکننده، حضور موفق در بازار ایران و خیز برای ورود در بازارهای جهانی، تنها یک گوشه از کامیابی مدیران این #استارتاپ تاکنون بوده است.
گردش مالی و سودآوری این شرکت خارج از تصور است، قصد آوردن عدد و ایجاد التهاب ندارم، اما از وقتیکه شما آغاز به خواندن این نوشتار کردید، احتمالاً چندین ۲۴ میلیون تومان وارد این استارتاپ شده باشد! افزون بر این، مدیران کافه بازار نه تنها منتفع از حقوقهای بایستهای که خودشان برای خودشان وضع کردهاند هستند، والاتر که بخش بزرگی از سهام این استارتاپ موفق را نیز در مالکیت خویش دارند.
حالا، بخش فشل دولتی، با نیروی انسانی ناکارآمد و #فساد درهمتنیده شده، با سازوکارهای بیقواره، بدون آینده روشن و امیدوارکننده و دیگر مشخصههای ناکارآمدی چگونه باید از حضور این جوانان، که آزمون خویش را در بخش خصوصی پس دادهاند بهرهمند شود؟ با چه برانگیزندهای؟ سهام اداره دولتی؟ کار جذاب و سبک زندگی کارمندی؟ تنها چیزی که در چنته دارد و شاید بتواند نخبگان پویا در عرصه مدیرتی را اغوا نماید همین حقوقهایی که است که بهاصطلاح نجومی نامیده میشوند. کنون گمان بفرمایید که قرار است مدیران باتجربهتر و کارآمد بخش خصوصی را که حضور در چندین هیئتمدیره بخش خصوصی را در کارنامه دارد به دستگاههای دولتی دعوت کنیم. از دیدگاه شما ۲۴ میلیون تومان بس است؟ یکی از معترضین همین مصوبه اخیر مجلس من بودم، به نظرم تعیین سقف دریافتی برای یک مدیر سازمان دولتی، بستن دست و پای آن سازمان در پیکار پر چالش جذب نخبگان است و حتی مجال را برای دریافتیهای نامشروع باز میکند.
و همان هنگام که فیشهای حقوقی مدیران دستگاههای دولتی منتشر و آن هیاهوی بهناحق نشأتگرفته از غرضورزی سیاسی حتی در سطح کلان مملکت ایجاد شد، خواستم چندخطی درباره این مورد بنویسم که بالله ماهی شصت میلیون که چه عرض کنم، بیشتر از اینها، بیرون از انگاره من و شما، در بخش خصوصی وجود دارد، در همین کشورهای حاشیه خلیج فارس وجود دارد. نمیشود برای حفظ اشل و هماهنگی حقوق پایینترین و بالاترین عنصر یک دستگاه دولتی، این دستگاهها را از حضور نخبگان، مدیران و فعالین بخش خصوصی بیبهره کنیم، بااینهمه که باور ندارم تمام این پرداختها از سر شایستگی و راستی بوده است، #رانتخواری در جایجای این کشورمداری بی داد میکند، اما آن هیاهو به نظرم ناجوانمردانه و در جهت تضعیف دولت #حسن_روحانی بود.
بههرحال، کاش پیش از اظهار نظر، گریبانچاک کردن، دادوبیداد راه انداختن که البته نمود تازهاش برانگیختن مردم در شبکههای اجتماعی با کمپینهایی است که دست روی دغدغه مردمی گذاشتهاند، بیشتر فکر کنیم و مسائل را از جوانب گوناگون بررسی نماییم؛ و ایکاش مصالح مملکت را قربانی منافع شخصی و حزبی نکنیم. و در این مورد خاص، ضعف را از مجلس در آشکاراندن دیدگاههایش میدانم، امری که شاید از پیش نیازمند فضاسازی در بستر جامعه آشفته و سیاست زده امروزی ما مردم ایران بود.